من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ، ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
.
.
.
هرکس به میزانی که “تنهایی” نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است
.
.
.
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم . . .
.
.
.
من آن گلبرگ مغرورم نمیمیرم ز بی آبی
ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی
.
.
.
وصال در عشق بس چه دارد حیرانی ، من نگویم رسیدم به وصال
اما دیده ام ناله ی عاشقی در تنهایی ، گریان سخن می گفت ،
دریا همیشه از من دلگیر است ، میدانی چرا ؟ چون همیشه بزرگی تو را به رخ او میکشم .
.
.
.
چه زیبا حرف میزنی ؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن ! از زاویه تو ... آها دیدم ، از زاویه ی تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع ! من و تو !
.
.
.
دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه ، هر جا نگاه می کنی می بینیش !
.
.
.
این روزها زیادی ساکت شده ام ، حرف هایم نمی دانم چرا به جای گلو ، از چشم هایم بیرون می آیند .
.
.
.
خیالت همه جا با من است ، اما دلم گرمای بودنت را میخواهد نه سردی خیالت را .
.
.
.
کفش هم اگر تنگ باشد زخم میکند ، وای به حال دل من از دوری تو .
.
.
.
هرکس جای من بود ، می برید ، اما من هنوز می دوزم ، چشم امید به راه .
.
.
.
مساحت خلوتم را پر کن ، عمودی یا افقی فرقی نمیکند ، همین که ضلعی از چهار دیواری ام باشی کافیست .
.
.
.
ستاره ها هیچ گاه از خاطر آسمان نمی روند ، بگذار دل من آسمان باشد و یاد تو ستاره .
.
.
.
هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم / افسرده دلم به یاد تو شاد کنم / بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است / با یاد تو این خرابه آباد کنم .
.
.
.
فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست ؟ / من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام / هر ستاره یه نشان از غم و دلتنگی من / آسمان را بفرستم که بدانی همه جا یاد تو ام ؟
.
.
.
آرزو داشتم قطره اشکی بودم که در کنار چشمت متولد میشدم ، بر روی گونه ات می غلطیدم و در کنار قلبت می مردم .
.
.
.
نباشی ، دلم که هیچ ، دنیا هم تنگ میشود !
.
.
.
دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا بلندترین قله ی عشق های بلند پایین نخواهم آورد . (دکتر شریعتی)
.
.
.
نمیدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندی ، فقط یک آرزو دارم : که در دنیای شیرینت ، میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی .
.
.
.
تقصیر خودمونه ، بعضی ها عددی نبودند و ما آنها را به "توان" رساندیم !
.
.
.
عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته ، هر داغی یک روز سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمیشود .
.
.
.
آرزوهایم زیر انبوهی از خاکستر هنوز نفس میکشند ، هنوز شعله ورند ، نسیم مهربانی تو کی می وزد ؟
.
.
.
آهای ! کافه چی ، میزهایت را تک نفره کن ، نمی بینی ؟ همه تنهاییم !
.
.
.
در کجا رسم بر این است که عاشق نشوی ؟ / باغبان باشی و دلتنگ شقایق نشوی ؟
.
.
.
طب مدرن ، طب سنتی ، طب سوزنی ، همه را امتحان کرده ام ، درد بی درمان است درد دوریت !
.
.
.
جای خالی نبودنت می کوبد بر دلم ، اگر نیایی همین روزها ویرانه می شوم !
.
.
.
کفرم را که در می آوری ، ایمانم به عشق بیشتر میشود !
.
.
.
عشق یعنی : به سادگی دست کسی را می گیری و به سختی هرگز رهایش نمی کنی !
.
.
.
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست / نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم .
.
.
.
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر / به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر .
.
.
.
برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما یادت روشنم می دارد .
.
.
.
حریقی به جانم زدی با نگاهت / دلم را ربودی تو با روی ماهت / سیاهی برفت از تمام جهان / چو دیدم به یک لحظه چشم سیاهت .
.
.
.
هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم اما پر نشد ، به گمانم از جنس بی نهایتی .
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3